خاطرات گاه و بی گاه (آموزگار ریحانه)

آموزگار ریحانه

پنج‌شنبه است ساعت نه صبح بیدار شدم. سریع ریحانه را بیدار کردم تا زهرا خواب است مشغول درست کردن کاردستی‌هایش شویم. ریحانه قرار است روز یکشنبه آموزگار شود. معلم‌شان برای اینکه بچه‌ها بیشتر و بهتر درس را یاد بگیرند و اعتماد به نفس پیدا کنند و به هزار‌و‌‌یک دلیل دیگر هر هفته یک نفر از دانش‌آموزان را مشخص می‌کند که درس جدید را آماده کند و به بچه ها یاد بدهد. هر کس معلم می‌شود باید برای سایر بچه‌های کلاس کاردستی و یا وسیله‌ای آماده کند و یا شعری درباره‌ی نشانه جدید در کلاس بخواند. نشانه‌ای که ریحانه می‌خواهد آموزش دهد نشانه‌ی (ه) است. ما در حال درست کردن کاردستی هندوانه هستیم. دیروز هم یک شعر با موضوع ماه و ستاره‌ها آماده کردم تا حفظ کند و در کلاس بخواند. دو روز است که سعی می‌کند شعر را حفظ کند.

من با پرگار دایره‌هایی با رنگ‌های قرمز و سبز و سفید رسم کردم و با قیچی بریدم. از هر رنگ دوازده دایره آماده شد، تا اینکه بعد از چسباندنشان به هم، هر دایره را به چهار قسمت مساوی تقسیم کنم و به این صورت از هر دایره چهار قاچ هندوانه بوجود می‌آید. ریحانه نقاشی کردن تخم‌های مشکی مرکز هندوانه‌ها را به عهده گرفته و خیلی اصرار دارد منظم و زیبا آنها را طراحی کند‌ . هنوز کارمان تمام نشده بود که زهرا کوچولو از خواب بیدار شد و پروژه ناتمام ماند.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *