این کتاب زندگینامه تولستوی در دوران کودکی و نوجوانیاش است. زمانبندی این دوران از زندگی نویسنده و پیوستگی ماجراها به خوبی در این رُمان دیده میشود.
لحن نویسنده بسیار صمیمی است و خصوصیات روحی و احساسی دوران کودکی و نوجوانی به خوبی بیان شده است.
رابطه علت و معلولی، علت هر حادثه و رویداد و دلایل بوجود آمدن آن اتفاق و یا احساس به خوبی برای خواننده شرح شده است. مثلاً احساس تأسف تولستوی از مرگ مادرش، احساس نفرت او نسبت به مربیاش در دوران نوجوانی به خوبی گفته شدهاست.
وقتی تولستوی وارد دوران نوجوانی میشود به خوبی تغییر رفتارش در نوشته هایش مشهود هستند.
در خلال داستان نویسنده با خوانندهاش صحبت میکند. بیانش بسیار گیرا و واضح و صادقانه است به همین دلیل خواننده را تا انتها با خود میکشاند.
لئو تولستوی برخی حوادث دوران کودکی و نوجوانی خویش را در کتاب آورده است مثلاً پیدا کردن دوست تازه، رفتن به شهر مسکو برای درس خواندن، زندگی در خانهی مادر بزرگ و…
او به همراه برادرش از روستای محل زندگیش به شهر بزرگی برای تحصیل رفتند. او از خانوادهای اشرافی و متمول بود و در خانه چندین خدمتکار ، لَله و معلم داشتند. او به شهر مسکو رفت و از مادر خود جدا شد. او و برادرش نزد مادربزرگ در مسکو زندگی میکردند.
توصیفات گیرایی در متن داستان دیده میشود.
در دوران نوجوانی او بسیار محجوب و خجالتی بود . اغلب احساساتش را سرکوب میکرد. بیشتر دوست داشت تنها باشد و فکر کند. افکار جدیدی به سرش میزدند. سرچشمهی این افکار در نوجوانی بود و او در جوانی تبدیل به یک فیلسوف و نویسندهای بزرگ شد.
داستان با کودکی آغاز میشود و شروع گیرایی دارد ولی پایان داستان که دوران نوجوانی است تا انتها نوشته نشده است.
کتاب به صورت روایت داستانی دنباله دار است. هر قسمت به صورت جدا نام گذاری شده و مکمل بخش قبلی است.
قسمتی از کتاب
در نوجوانی و جوانی همهی نیروی آدمی به سوی آینده کشیده میشود و آینده شکل و قامت سحر آمیزی پیدا میکند، زنده و جاندار میشود و امید اندیشههای آدمی را رنگین میسازد. در این ایام کسی از تجربهی گذشتهی خود حرفی نمیزند، چون تجربهای ندارد و با خیال زندگی میکند و از خوشبختی خیالی در آینده چیزهایی میگوید و رؤیاها با خوشبختی خیالی در آینده شکل میگیرند.
2 پاسخ
عالی بود
ممنونم از توجهت