دیروز جمعه، استاد کلانتری در کانال مدرسه نویسندگی سؤالی مطرح کرد با این عنوان:
«برای چه مینویسی؟»
او از ما خواست در موردش مفصل بنویسیم و نه کوتاه.
از میان چند صفحهای که نوشتم برخی از بهترین جملات را انتخاب کردهام.
در ابتدای نوشتن یعنی زمانیکه موتور نوشتارم گرم نشده، هدفم فقط و فقط پر کردن صفحات خالی دفترم و خالی کردن صفحات پر شدهی ذهنم است. وظیفه من در این زمان سروسامان دادن به افکار پریشانم است. همانطور که ادامه میدهم و پیش میروم جواب برخی سوالهایم را مییابم. در حین نوشتن (اگر تجربهاش کرده باشید) ذهن مورد هجوم وحشیانهی انواع اندیشهها قرار میگیرد که خلاصی یافتن از آنها به ادامهی روند نوشتن بستگی دارد؛ من نباید حتا لحظهای متوقف شوم.
بعد از پر کردن چند صفحهی دیگر و بعد از حداقل بیست دقیقه نوشتن، ذهنم از پراکندگی موضوعات رها میشود و به یگانگی و وحدت میرسد. در این یگانگی و ثبات، فکرهای نابی به ذهنم خطور میکند و ایدهها شکوفا میشوند.
من به این نتیجه رسیدهام که نوشتن مانند یک سَرَند عمل میکند. افکار ناخالص مانند سنگهای ریز و درشت برروی سرند باقی میمانند و افکار ناب و بکر از غربیل میگذرند و اینگونه صاف و یکدست کنار هم جا خوش میکنند. در این حالت ذهنم به سکون و آرامشی میرسد که قابل توصیف نیست.
آخرین دیدگاهها