وردش را بخوان!

امروز می‌خواهم در مورد یک قسمت از کتابی که به‌تازگی شروع به خواندن کرده‌ام، بنویسم.

کتاب چند گانه‌ای به نام «سیپتیموس هیپ» اثر «انجیل سیج».

در این کتاب بیشتر شخصیت‌ها جادوگر هستند.

یک ابزار جالب هم دارند. آن هم طلسم و ورد و جادو است. با بروز هر مشکلی وردش را می‌خوانند و کارشان خیلی راحت انجام می‌شود.

با خودم گفتم کاش برای ما هم ورد وجود داشت. مثلا بگذارید چند تا ورد توی کتاب را همین‌جا بگویم:

«ورد تاشو برای تا‌کردن لباس‌ها.

ورد تمیز‌شو. برای تمیز شدن دست‌و‌صورت بچه‌ها توی کمترین زمان ممکن.

ورد تعویض لباس.

ورد خشکشویی در یک لحظه، برای شستن و خشک شدن لباس‌ها.

ورد قفل‌کردن‌ برای قفل شدن درها.»

جالبترین ورد، فکر می‌کنم ورد سلامتی باشد که در این کتاب هم وردش آمده است.

یک لحظه تصور کردم در دنیای جادوگرها زندگی می‌کنم. چه دنیای راحتی با یک ورد می‌شود سالم شد. یا لباس بچه را عوض کرد، یا اینکه در خانه را قفل کرد. یا مثلاً وردی هست که دیگر نمی‌خواهد از پله‌ها بالا و پایین بروی، بلکه پله‌ها خودبخود بچرخند و تو رو بالا و پایین ببرند. دقیقا مثل پله‌برقی. یا برای شستن لباس‌ها ماشین لباسشویی اختراع شد یا ماشین ظرفشویی. به همین راحتی کارها انجام شدند. بعد به این نتیجه رسیدم که اگر با تمام وجود چیزی را بخواهم به راحتی می‌توانم داشته باشم.

پس رسیدن به سلامتی و هر چی آرزویش را دارم نیز امکانپذیر است. فقط کافیست وردش را بخوانم و بدانم که می‌توانم آنرا پدیدار کنم. تنها مشکل من ذهن است که مقاومت می‌کند و همه چیز را غیرممکن می‌داند. خالق بودن را فراموش می‌کند‌.

پس برای خودم تکرار می‌کنم: «من در این دنیا مانند یک جادوگرم.»

هر چه را بخواهم فقط کافیست وردش را بخوانم.

آن چیز توی مشتم ظاهر می‌شود.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *