کودکان را راحت بگذارید.

کودکان را راحت بگذارید.

پیش‌نماز مسجد می‌گفت: لطفاً و خواهشاً بگذارید کودکان در مسجد احساس راحتی کنند و با خیالی آسوده مشغول بازی شوند. ما نمی‌خواهیم به آنها سخت گرفته یا به اجبار ساکت‌شان کنیم. بگذارید در کودکی خاطره‌ای خوش از حضور در مسجد در ذهن‌شان باقی بماند. بیایید، هوای کودکان را بیشتر داشته باشیم تا از اماکن مذهبی نگریزند. بگذارید مسجد، پناه آنها باشد. این آینده‌سازان، در آینده‌ای نزدیک جای خالی ما را پُر خواهند کرد. پس نگذاریم سنگر مساجد خالی بماند.

بعد از نماز هم برای تشویق، بین بچه‌ها بستنی توزیع کردند. کودکی گفت: آقا هر روز بستنی می‌دین؟

در این مسجد آنقدر بچه‌ها خاطر جمع بودند که با مُهر‌ها در گوشه‌ای برج مهری ساخته، سپس آنها را می‌ریختند و جیغ می‌کشیدند. برخی زیر چادر نماز‌ها قایم موشک بازی می‌کردند. گروهی دور ستون‌ها، در‌ پی هم می‌دویدند.

هیچ کس هم جیک نمی‌زد که: خاموش باشید و یا نگاه خشم آلودی  حواله‌شان نمی‌شد.

زهرا هم به گروه کودکان برجِ ساز ملحق شد و عروسکش را در نوک برج نشاند.

 

#یادداشت‌روز

 

سه شنبه۱۷/مرداد/۱۴۰۳

 

 

 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *