این عادتش را دوست دارم. همیشه پیش از آغاز سفر دست به دعا برمیدارد و از خداوند یاری میخواهد. آرزو میکند که در بهترین زمان به بهترین مکان هدایت شود.
هدفشان بازدید از باغ وحشی بود که در یکی از ایالات آمریکا واقع شده است. در این باغوحش میشود به روش سافاری ( سوار بر اتومبیل)از حیوانات آزاد در محیط باغوحش بازدید کرد.
ابتدا برای جک و جانوران بستهای غذا خرید. همانطور که در طول باغ وحش به جلو پیش میرفتند، حیوانات مختلف مانند گورخر، گوزنها بوفالو، زرافه و گاوها، گردنکشیده، به درون ماشین سرک کشیده ، زبان پر بزاقشان را خارج کرده و غذا را در یک چشم بر هم زدن میبلعیدند.
دیدار و ملاقاتی با حیوانات در حین رانندگی پدیدهای نوظهور و دیدنی بود. رویدادی چهره به چهره و بی محابا، که نه به انسان آسیب میرساند و نه به حیوان.
نگهبان قفس حیوانات اخطار داد که به زرافه و گورخر نباید غذا داد، چون ممکن است، اشتباهن دستتان را به جای غذا به نیش بکشند. اما او شجاعانه دست در دهان زرافهها میکرد و لقمه را روی زبانشان قرار میداد.
به یاد انسانهایی افتادم که با وجود اینکه به آنها خوبی میکنی باز، دستت را گاز میگیرند. آنهایی که لقمه به دهانشان میگذاری؛ اما شاخ میشوند . آنهایی که نمک میخورند و نمکدان میشکنند. آنهایی که بهتر است حذف شوند و بقیهی سریال زندگی را بدون آنها ادامه داد.
آخرین دیدگاهها