قصه
به نام خدا موضوع: دفاع از حق خود نام داستان: نویسنده: فاطمه لطیفی تاریخ:۱۴۰۳/۱/۱۶ یکی بود، یکی نبود. خدا بود و هیچکس نبود. توی پر رفتوآمدترین خیابون
این دم چه فایدهای داره؟
نام داستان: این دُم چه فایدهای داره؟ موضوع: دفاع از حق خود نویسنده: فاطمه لطیفی در یک جنگل سرسبز و پر از دار و درخت، حیونای مختلفی زندگی
آشیانه
تخمهای چرخ ریسک را از لانهاش خارج کردم و در برف تا مدرسه دویدم. صدای قدمهایم سنگها را از کوه غلتاند و تبدیل به خاک کرد. مادر چرخ ریسک
تاب آرزوها
روزی امیرسام، پس از بازگشت از مدرسه، به همراه دوستانش به پارک رفت. او روی تاب نشست. همینطور که تاب میخورد، اطرافش را نیز تماشا میکرد. دوطرف تاب، میلههای
ارزش درونی
پادشاهی بود که دو پسر جوان داشت. آندو بینهایت تنبل و تنپرور بودند. پدر پیر شده بود. او دیگر نمیتوانست مملکت داری کند. به همین دلیل میخواست برای خودش
آتشفشانهای خوشمزه
سبزی، یک عروسک سبز رنگ و کاموایی بود. مادر میخواست او را از شیر بگیرد. به همین دلیل او را به سرزمین ناشناخته برد. سرزمین ناشناخته پر بود از
دستهها
- تأملات من (۵)
- داستان های کوتاه (۲۲)
- سخن بزرگان (۱)
- شعرها (۴)
- فواید کتابخوانی (۱)
- معرفی کتاب (۳)
- مقالات (۱)
- نقد و بررسی ها (۱)
- نوشتههای من (۳۰)
آخرین دیدگاهها