بیشیله پیله
یکشنبه ۲۰ آبان امروز صبح برای اولین بار در وبینار کتابخوانی شش صبح با خانش نسیم فرخنده شرکت کردم. اسم کتاب ملت عشق بود. پیشتر توی کتابخونهی هدا
طنز تلخ
طنزِ تلخ کتاب «گوسفندها به بهشت نمیروند» آقای فرهاد ناجی را ورق میزدم. در قسمت نخستِ کتاب نویسنده، تفاوت هجو، فکاهه، هزل و طنز را توضیح داده است.
از آسانسور تا سانسور
از آسانسور تا سانسور این روزها دو کلمه زیاد در زندگیم تکرار میشود. آسانسور و سانسور. اگر حرف ابتدای کلمهی آسانسور حذف شود به کلمه سانسور میرسیم. در کتاب
طناب کشی
بچهها در موکب سرگرم بازی بودند. یک پشته اسباببازی خُرد شده و نصفه نیمه روی زمین بود. زهرا از زیر خروارها اسباب بازی، دو عدد گارفیلد سیبیلو یافت، با
سفر به دور آمریکا
سفر به دور آمریکا این عادتش را دوست دارم. همیشه پیش از آغاز سفر دست به دعا برمیدارد و از خداوند یاری میخواهد. آرزو میکند که در بهترین
تار عنکبوت
تار عنکبوت مدت مدیدی بود که چشمانم نمیدید. شاید نزدیکترین چیزی که توان دیدنش را داشتم، نوک بینیام بود. دنیا در برابر دیدگانم تار عنکبوت بسته بود. به
دستهها
- بیشیله پیله (۱)
- تأملات من (۱۴)
- داستان های کوتاه (۲۲)
- سخن بزرگان (۱)
- شعرها (۵)
- فواید کتابخوانی (۱)
- معرفی کتاب (۳)
- مقالات (۱)
- نقد و بررسی ها (۱)
- نوشتههای من (۴۰)
آخرین دیدگاهها